loading...
تارا فان
تارا بازدید : 19 شنبه 20 مهر 1392 نظرات (0)
شعر را درد به من آموخته 

بارها شعر مرا هم سوخته 

شعر چون چشمه اگر جوشیده 

صورت خورشید را بوسیده 

شعر با من ، من با شعر رفیق 

من چون انگشتر و او همچو عقیق

شعر درد من و دنیای من است 

شعر سرمایه ی فردای من است

شعر گفتم که بگویم از شعر

شاهد من اشکهای پر مهر 

شاهد من گونهای خیس

شاهدمن بوسه های ابلیس

من همی گفتم و تو نشنیدی 

داد و فریاد مرا کی دیدی 

داد و فریاد از این زالو ها 

داد از همهمه هالو ها

نازنین گفتن شعر آسان است

نازنین دیدن تو آسان نیست

سهم ما بوسه ای از ماه شده

بوسه ای از گلوی چاه شده 

بوسه را بر رخ مهتاب زدن 

بهتر از بوسه ی در خواب زدن 

جان من گفتم و گفتند زیاد 

نام تو زینت لبها افتاد 

نام تو روزنه ای از آفتاب

دستهایت وامدار مهتاب

جملهآخر من هدیه به تو 

دوستت دارم هر روز از نو 

فراز/م.ح





ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 115
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 12
  • آی پی دیروز : 45
  • بازدید امروز : 52
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 52
  • بازدید ماه : 101
  • بازدید سال : 190
  • بازدید کلی : 1,888