پسرک سه ساعت جلوی آینه صورتش را خط خطی کرده، بعد نشسته به رنگ کردن دست و پایش. اعتراض که می کنم می گوید : می خوام پلنگ بشم! بی خیال میشوم.
یک تجربه مادرانه: دعوایش نمی کنم. می گذارم قشنننننننگگگگگگ صورت و دست و پایش را نقاشی کند. می دانم که این ماژیک ها با یک بار شستن از بین نمی رود. عصر می رویم بیرون. هر کس که به ما می رسد غش غش می خندد و از مهراد می پرسد که چرا صورتش را رنگ کرده؟ فردایش که مهد می رود آنجا هم همین بساط است! ظاهرا یکی از هم کلاسیهایش هم به او می گوید که: باهات بازی نمی کنم چون صورتت کثیفه. می آید خانه و التماس که صورتم را تمیز کن. خلاصه چهار روزی درگیر خط خطیهای صورتش است. فکر کنم عمرا دیگر از این کارها بکند. عکسالعمل اطرافیان حسابی تنبیهش کرده!