loading...
تارا فان
تارا بازدید : 34 دوشنبه 08 مهر 1392 نظرات (0)

دیدار


در روزهای پاییزی

از نیمکت های خالی پارک عبور می کنم
یک به یک
تا به نیمکت آخر برسم
شاید که تو به انتظارم نشسته باشی…
و برایم آغوش و بوسه و عطر باران بیاوری….!
امروز پاییز را در نسیم خنک بیقراری دیدم
و عطر خاطره ها…
باید عاشق بود و پاییز را دید
باید " تو " باشی و من پاییز را پاییز ببینم….


????

تارا بازدید : 8 دوشنبه 08 مهر 1392 نظرات (0)
وقتی به مدرستون فک میکنین چه حسی بهتون دست میده؟؟؟؟؟؟؟

اونو واسم بنویسید

http://s2.picofile.com/file/7724974301/oppppp.jpg


تارا بازدید : 5 دوشنبه 08 مهر 1392 نظرات (0)
انگار همه دست به دست هم دادن که من تو رو نبینم

چرا؟

برای چی؟

کمکم کن خدا!

هرکی یه حرفی میزنه هرکی یه جوری نصیحت میکنه

نصیحت.........................................

ازنصیحت متنفرم،

احساس میکنم بهم توهین میشه

این دنیا................................

از این دنیا متنفرم

کمکم کن خدا!

نذار..........................

نذار تنها بمونم........؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 


تارا بازدید : 6 یکشنبه 07 مهر 1392 نظرات (0)

و من اینو می دونستم
وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو “داداشی” صدا می کرد .
به اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به این مساله نمیکرد .
آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم گفت:”متشکرم”.

میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط “داداشی” باشم . من عاشقشم . امامن خیلی خجالتی هستم ….. علتش رو نمیدونم .
تلفن زنگ زد .خودش بود . گریه می کرد. دوستش قلبش رو شکسته بود. از من خواست که برم پیشش. نمیخواست تنها باشه. من هم اینکار رو کردم. وقتی کنارش نشسته بودم. تمام فکرم متوجه اون چشمهای معصومش بود. آرزو میکردم که عشقش متعلق به من باشه. بعد از ۲ ساعت دیدن فیلم و خوردن ۳ بسته چیپس ، خواست بره که بخوابه ، به من نگاه کرد و گفت :”متشکرم ” .
روز قبل از جشن دانشگاه پیش من اومد. گفت :”قرارم بهم خورده ، اون نمیخواد با من بیاد” .
من با کسی قرار نداشتم. ترم گذشته ما به هم قول داده بودیم که اگه زمانی هیچکدوممون برای مراسمی پارتنر نداشتیم با هم دیگه باشیم ، درست مثل یه “خواهر و برادر” . ما هم با هم به جشن رفتیم. جشن به پایان رسید . من پشت سر اون ، کنار در خروجی ، ایستاده بودم ، تمام هوش و حواسم به اون لبخند زیبا و اون چشمان همچون کریستالش بود. آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه ، اما اون مثل من فکر نمی کرد و من این رو میدونستم ، به من گفت :”متشکرم ، شب خیلی خوبی داشتیم ” .
یه روز گذشت ، سپس یک هفته ، یک سال … قبل از اینکه بتونم حرف دلم رو بزنم روز فارغ التحصیلی فرا رسید ، من به اون نگاه می کردم که درست مثل فرشته ها روی صحنه رفته بود تا مدرکش رو بگیره. میخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون به من توجهی نمی کرد ، و من اینو میدونستم ، قبل از اینکه خونه بره به سمت من اومد ، با همون لباس و کلاه فارغ التحصیلی ، با وقار خاص و آروم گفت تو بهترین داداشی دنیا هستی ، متشکرم.
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط “داداشی” باشم . من عاشقشم . امامن خیلی خجالتی هستم ….. علتش رو نمیدونم .
نشستم روی صندلی ، صندلی ساقدوش ، اون دختره حالا داره ازدواج میکنه ، من دیدم که “بله” رو گفت و وارد زندگی جدیدی شد. با مرد دیگه ای ازدواج کرد. من میخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون اینطوری فکر نمی کرد و من اینو میدونستم ، اما قبل از اینکه بره رو به من کرد و گفت ” تو اومدی ؟ متشکرم
سالهای خیلی زیادی گذشت . به تابوتی نگاه میکنم که دختری که من رو داداشی خودش میدونست توی اون خوابیده ، فقط دوستان دوران تحصیلش دور تابوت هستند ، یه نفر داره دفتر خاطراتش رو میخونه،دختری که در دوران تحصیل اون رو نوشته. این چیزی هست که اون نوشته بود:
تمام توجهم به اون بود. آرزو میکردم که عشقش برای من باشه. اما اون توجهی به این موضوع نداشت و من اینو میدونستم. من میخواستم بهش بگم ، میخواستم که بدونه که نمی خوام فقط برای من یه داداشی باشه. من عاشقش هستم. اما …. من خجالتی ام … نمی‌دونم … همیشه آرزو داشتم که به من بگه دوستم داره. ….
ای کاش این کار رو کرده بودم ……………..”ا


تارا بازدید : 6 یکشنبه 07 مهر 1392 نظرات (0)
قابل توجه دوستان عزیز و همه هفتمی ها

دراین پست کتاب صوتی دو کتاب عربی و انگلیسی پایه هفتم قرار داده شده برای دانلود روی دروس مورد نظر خود کلیلک کنید.


آپلود عكس , آپلود سنتر , آپلود فايل , آپلود دائمي,آپلود موزیک

آپلود عكس , آپلود سنتر , آپلود فايل , آپلود دائمي,آپلود موزیک


تارا بازدید : 5 یکشنبه 07 مهر 1392 نظرات (0)

جا گذاشتی . . . !
رد خاطراتت را جا گذاشتی

.


مال ناراضی از گلوی ما پایین نمیرود
بیا برش دار . . .


تارا بازدید : 6 شنبه 06 مهر 1392 نظرات (0)
پادشاهی عارفی را پرسید : روی نگین انگشترم چه حك كنم كه وقتی شادم و وقتی غمگینم به آن نظر كنم.گفت: "حك كن " می گذرد


تارا بازدید : 6 شنبه 06 مهر 1392 نظرات (0)

خیلی بده که تووو اوج خوووشحالی باشی و احساس کنی که خوشبخت ترینی ؛ بعد یهوو یادت بیاااد  که توو بدبختی داری دستوو پا میزنی.....


تارا بازدید : 7 شنبه 06 مهر 1392 نظرات (0)
خداوندا که تنها مامن و ماوی ما بیچارگانی!

عزیزدلهای سائلان! امید سوخته دلان !

خطاکاریم و روسیاه اما امیدمان به جود و کرمت است ...

معبودا! بیش از پیش دستگیرمان باش تا بی تو به هیچ وادی قدم ننهیم

 بی نامت لب به سخن نگشاییم و جز حق نگوییم

بی ذکرت دمی را سپری نکنیم 

گر خواستیم فریب دشمن درون نفس،

یا دشمن برون شیطان را بخوریم 

دستمان را محکم تر از قبل بگیر

و به جاذبه ی احسانت مجذوب کن 

روانمان را به حقایق معرفتت بیارای...



 


تارا بازدید : 6 شنبه 06 مهر 1392 نظرات (0)

وَلاَ تَكُونُواْ كَالَّذِینَ خَرَجُواْ مِن دِیَارِهِم بَطَرًا وَرِئَاء النَّاسِ وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللّهِ وَاللّهُ بِمَا یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ ﴿47﴾

و مانند كسانى نباشید كه از خانه هایشان با حالت سرمستى و به صرف نمایش به مردم خارج شدند و [مردم را] از راه خدا باز مى داشتند و خدا به آنچه مى كنند احاطه دارد (47)

«سوره مباركه انفال آیه 47»


تارا بازدید : 5 پنجشنبه 04 مهر 1392 نظرات (0)
چون شاخه گلی در لیوان
زخم های تنم از تو آب می خورند …

♦ ♦ ♦

بعضیا ﻣﺜﻠﻪ ﺩﺳﺘﻪ ﺻﻨﺪﻟــی ﺳﯿﻨﻤﺎ ﻣﯿﻤﻮنن!
ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﺎﻝ ﺗﻮﺋﻪ ﯾﺎ ﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﯽ…
تارا بازدید : 6 پنجشنبه 04 مهر 1392 نظرات (0)
عمر بعضی وبلاگا به بازدیداشونه که مثلا وقتی بازدید به فلان عدد زیاد یا کم در روز رسید بسته میشه ، عمر بعضی وبلاگای دیگه به عمر تجرد یا تاهل وبلاگ نویس بستگی داره ، عمر بعضی وبلاگای دیگه به این بستگی داره که عمر موضوعی که راجع به ش می نویسن کی تموم بشه ، عمر یه سریای دیگه به درس و دانشگاه و کنکور و از این صحبتای وبلاگ نویس بستگی داره ، عمر یه سریای دیگه به عمر وبلاگ نویس بستگی داره ولی عمر وبلاگای من به هیچکدوم اینا نیست .... عمر وبلاگای من همیشه یه تعداد نظرات بوده ، وقتی عدد نظرات تایید نشده م به 1000 میرسه خودمو کم کم آماده می کنم واسه رفتن به 1280 تا که میرسه می بندم میرم ، خیلی دوست دارم زودتر به این عدد برسیم تا ببینم می خوام با این وبلاگ چی کار کنم..


تارا بازدید : 7 پنجشنبه 04 مهر 1392 نظرات (0)

تجسـم کـــن کنـارت بـاشـد

شــب ...

قبـــل از خــواب ...

نگـ ـاهش کنـی تـا مطمئـن شـوی که هسـت

کـه می مـاند ...

صبـح کـه از خـواب بیـدار می شـوی

هنـوزم هسـت ...

کـه خـواب نیــست

کـه حقیقت دارد بودنـش

فکـرش را بکن

نگـرانیت را بفهمـد

نگـاهت کنــد ...

ببـوســدَت ... نــزدیکتـر شـود

طوری کـه نفسش صـورتت را گـرم کنـد

بگـویـد :

‌بخواب عزيزم...کنـارت هستـم...

و ایـن یعنـی زنـدگی ...


تارا بازدید : 4 سه شنبه 02 مهر 1392 نظرات (0)
من نمی دانم و تو می دانی                              مرد شطرنج های طولانی

توی عیسی محله ی پایین                                کارها کرده است بس شیرین:

اسب تازی و فیل اندازی                                   قلعه گیری و شاه پردازی

کیش دادن به مرغ های تپل                              چیدن دسته گل به سبک مغول

سرشماری باغ های هلو                                  _ چون هلو نیست باغ خرمالو_

فصل این میوه ی دل انگیز است                         آتش اشتهای ما تیز است

صاحب باغ نیز بخشنده                                   میوه ها شوخ و شنگ و رخشنده

نخوری کفر نعمت است و گناه                           دیده ام این حدیث را والله

نوش جانت سروش کوچک من                          بیست و یکسالگی کودک من.

ماه ذی حجه آنقدر ماه است                            عید قربان هنوز در راه است

توبیا و بیار میثم را                                          _حرفه ای اوستاد اعظم را_

تا دوتایی محله گرد شوید                                بچگی ول کنید و مرد شوید

بچه ها هم که نیستند حسود                           مفت هر کس که بود و نمود

از قلندر محله ی بالا                                       حرف بسیار هست اما تا:

نشود قصه مان دراز و حجیم                             حرف را ناتمام بگاریم.

فلسفه ی به کارگیری اصطلاحات شطرنج را که در نوبت پیشین توضیح دادم.اما هلو که همه میدانند استعاره از چیست اما در ناحیه ای که ما مشغول بودیم هلو نبود اما تا دلتان بخواهد باغ خرمالو بود و پاییز هم که ما به آمار 

اشتغال داشتیم فصل رسیدن و چیدن خرمالوست ،یکی دوباری روستاییان به مهربانی و مهمان نوازی چند خرمالو همراه سروش کرده بودند و ما همین را دست گرفته بودیم و برایش مضمون کوک میکردیم.همین روستاییان از سروش برای تشریف فرمایی در موسم عید قربان دعوت به عمل آورده بودند _ والبته میدانید که در گلستان عید قربان برای خودش عیدی است عید _ و ما میثم که سر تیم ما بود و سرو گوشش تا حدود قابل توجهی می جنبیدو گاه شوخی جدی قصد همراهی سروش می کرد رانیز نوازشی کردیم تا بی نصیب نمانده باشد.اینجا آخر خط روستابود و فاز _مرحله_ نخست منظومه به پایان آمد .در نوبت بعد ماجراهای ستاد روستایی را که در شهر واقع شده درج خواهیم کرد و اطوار سروش و دیگران را پی  خواهیم  گرفت.       


تارا بازدید : 6 سه شنبه 02 مهر 1392 نظرات (0)
1. نگار رضوانی 2. پریماه کرمی 3.رز مقدس 4.فاطمه زهرا آقاجان زاده

5.حنانه اسماعیل پور 6.انسیه صفری 7.آیناز آبگون 8.درسا فرشادپور

9.تینا محمودی 10.تبسم داودی 11.مهستی عالی نژاد 12.ملیسا قاسمی

13.هانیه یوسفی 14.یاسمن رصدی 15.طهورا ابن علی زاده

16.راحیل برزگر 17.آذر احمدی


تارا بازدید : 3 سه شنبه 02 مهر 1392 نظرات (0)

اعتـــــــراف مي کنـــــم محتـــــاج نــــوازش دســــت هايت هستــــم 

بــاور کــن کـــه؛ 

دلتنگيٍ تــــو بـــراي مـــن مـــرگ تــدريجي اســـت ...

گاهی با یک قطره ، لیوانی لبریز می شود 
گاهی با یک کلام ، قلبی آسوده و آرام می گردد 
گاهی با یک کلمه ، یک انسان نابود می شود 
گاهی با یک بی مهری ، دلی می شکند 
مراقب بعضی یک ها باشیم 
در حالی که ناچیزند ، همه چیزند . . .


تارا بازدید : 6 سه شنبه 02 مهر 1392 نظرات (0)

شهرستان زیرکوه میزبان بر گزاری جشنواره بازیهای بومی ، محلی شرق کشور خواهد بود .

در جلسه ای که به منظور برنامه ریزی بر گزاری جشنواره بازیهای بومی ، محلی شرق کشور در محل فرمانداری بر گزار گردید .اکبری راد معاون فرماندار با اشاره به اینکه بازی های بومی و محلی استانهای مختلف نشان دهنده هویت و اصالت مناطق کشور است از بر گزاری این جشنواره در 18 و 19 مهر ماه خبر داد و اظهار داشت :

   این جشنواره با هدف معرفی این شهرستان ، ارائه پتانسیلها و استعداد های این شهرستان به سایر مناطق کشور و همچنین ایجاد انسجام و روحیه نشاط و شادابی و پیشبرد اهداف و ورزش همگانی بر گزار خواهد شد .

 وی از شرکت 7 استان کشور با حضور 300 نفر از ورزشکاران ، مربیان و داوران و پیشکسوتان خبر داد و گفت : تمامی امکانات و شرایط بر گزاری مسابقات در این شهرستان مرزی و تازه تاسیس فراهم می باشد .

 در این جلسه بر تشکیل کمیته های مختلف بمنظور ایجاد شرایط وفراهم نمودن امکانات تاکید وتصمیمات لازم اتخاذ گردید .


تارا بازدید : 6 سه شنبه 02 مهر 1392 نظرات (0)

تمام تنم میلرزد…
از زخمهایی که خورده ام..!!
من از دست رفته ام…شکسـ ــ ـته ام
می فهمی؟؟
به انتهای بودنم رسیده ام
اما…!
اشــــــک نمیریزم
پنهان شده ام پشت
لبخـــندی که درد میــــکن


تارا بازدید : 7 سه شنبه 02 مهر 1392 نظرات (0)
یك شوهر خوب هیچ‌وقت بدون اجازه همسرش از كسی پول نمی‌گیره و واسه خودش خرج نمی‌كنه.شوهر ایده‌آل هیچ‌وقت با فك و فامیل همسرش بد رفتار نمی‌كنه. اون به حدی دوستشون داره كه در و دیوار خونه از عكس‌های فامیل همسرش پر می‌شن.

به گزارش نیک صالحی به نقل از مجله زندگی ایده آل ؛ درددل كردن برای مادر و خواهر و... علیه همسر حكم مرگ موش برای شما رو داره. می‌تونید امتحان كنید اگه تصمیمتون رو برای خودكشی گرفتید.یك شوهر خوب هیچ‌وقت به همسرش نمی‌گه: بسه دیگه چقدر حرف می‌زنی. اون می‌شینه و با دقت به اتفاق‌هایی كه تو آرایشگاه، محل كار و تو تلفن‌ها برای همسرش رخ دادن گوش می‌ده.

فكر كردید خیلی عقلتون كار می‌كنه كه برای هر مشكلی مثل پروفسور دنبال ارائه راه‌حل می‌گردید؟ یك شوهر خوب به جای این كارها با دقت به غرغرهای همسرش گوش می‌ده و بعدم به جای راه‌حل فقط می‌گه: «ولی من خیلی بهت علاقه دارم.»

تلفن، تلفن، تلفن، خانم‌ها عاشق تلفن زدن شوهرشان هستن، یك شوهر خوب حتما بین روز با همسرش تماس می‌گیره و حالش رو می‌پرسه.

یك شوهر خوب هیچ‌وقت مثل بچه‌ها لج نمی‌كنه و نمی‌گه من همینم كه هستم. یادتون باشه همسرتون نمی‌خواد جای مادرتون باشه و یه بچه لوس و لجباز رو تحمل كنه.

اگر می‌خوای دست به یك خودكشی تو رابطه با همسرت بزنی، دیر برو خونه و قبلش هم دیر رفتنت رو خبر نده. زن‌ها هیچ‌وقت كسی‌رو كه نگران شدنشون براش اهمیت نداره نمی‌بخشن.

وقتی از دست همسرت عصبانی هستی، زل نزن به دیوار كه بیاد سراغت و بپرسه چه مرگته؟ كشف دلیل عصبانیت، خانم‌ها رو عصبی می‌كنه.

چرا داد می‌زنی؟! مگه عقلت كار نمی‌كنه؟! وقتی با یه خانم حرف می‌زنی، می‌تونی مزخرف بگی اما اگه آروم بگی حتما قبول می‌كنه. اشتباه كردی؟ اشكال نداره، عذرخواهی یادت نره.

تو یك حق رای داری، مثل همسرت اما در نهایت به نفع همسرت كنار بكش. خانم‌ها فراموش نمی‌كنن كه چه شوهر خوبی دارن!

یك شوهر خوب هیچ‌وقت نمی‌گه: من. حتی اگه تنهایی رفته رستوران می‌گه: ما امروز رفتیم رستوران. یعنی تو هم همراهم بودی، گرچه نبودی. این كارخیلی لوسه ولی جواب می‌ده.

زرنگ باشید، به جای اینكه به ویترین نگاه كنید، چشم‌های همسرتون رو تعقیب كنید و قبل از اینكه بگه از چی خوشش اومده اونو براش بخرید. زن‌ها عاشق این هستند كه حرف نزده كسی خواسته‌هاشون رو بفهمه.

وقتی شام تموم شد، یه شوهر خوب بشقاب و ظرف‌ها رو روی میز باقی نمی‌ذاره بره پای تلویزیون با پیژامه فوتبال تماشا كنه.

همین طور بی‌بهانه به هر جمعی كه رسیدید، گویا و رسا فریاد بزنید: «همسر من بهترین همسر دنیاست.» دروغ هم اگه باشه این جمله برای همسرتان قشنگ‌ترین دروغ دنیاست!


تعداد صفحات : 3

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 115
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 19
  • بازدید امروز : 5
  • باردید دیروز : 87
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 92
  • بازدید ماه : 141
  • بازدید سال : 230
  • بازدید کلی : 1,928